مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:21125 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:6

عشق چيست؟



عشق يك واژه عربي است و از يك گياه خاصي كه عشقه نام دارد مشتق شده است، عشق در عربي همان گياه پيچك است كه ما در فارسي ميگوييم. اين گياه وقتي به بدنة درختي چسبيد راه نفس آن را ميبندد تا اينكه كم كم آن درخت زرد ميشود و برگهايش ميريزد و سرانجام خشك ميشود در اين هنگام ميگويند:

اين درخت را عشقه گرفت، عاشق به يك چنين انساني ميگويند. (1) استاد مطهري (ره) عشق را ما فوق محبت ميداند و آن را از ويژگيهاي انسان ميداند و ميگويد: در حيوانات چنين حالتي مشاهده نشده است. (2)

يعني، عشق ميلي است دروني كه ريشه در فطرت دارد. خمير مايه آفرينش انسان بلكه هر موجودي حتي جمادات كه به ظاهر حياتي براي آنان متصور نيست. با عشق سرشته شده است. عشق جذبهاي است از نوع محبت كه انسان را از حال عادي خارج ميكند، اما هر محبتي ملازم با عشق نيست.

در بدو آفرينش و تخمير آب و گلبا آب و تاب عشق سرشتند خاك ما. (3)

در مورد ماهيت عشق نظريات مختلفي ارائه شده است. فرويد ميگويد: عشق به طور مطلق ريشه و غايت جنسي دارد. روي همان خط غريزه جنسي حركت ميكند و ادامه مييابد و تا آخر هم جنسي است.

اما ابن سينا و ملاصدرا قائل به دو نوع عشق هستند: عشقهاي جنسي و جسماني و عشق هاي روحاني. ويل دورانت ميگويد: عشق از نظر مبداء جنسي است ولي از نظر منتها و كيفيت، غير جنسي است. عرفا اساساً به عشق مجازي معتقد نيستند. آنها تمام عشقها را حقيقي ميدانند و ميگويند: يك جمال بيشتر وجود ندارد و آن هم جمال حق است و همة جمالهاي ديگر پرتوي از آن جمال هستند. به عقيدة آنها اصلاً محال است كه انسان غير خدا را دوست داشته باشد. (4)

عشق حقيقي است مجازي مگير اين دم شير است به بازي مگير

اين اختلاف نظر نشان ميدهد كه اختلاف در زاوية ديد قضاوت كنندگان وجود دارد. اگر منظور از عشق يك كشش و جاذبة نيرومند و خارق العاده ميان دو انسان يا به طور كلي دو موجود در مسير يك هدف عالي بوده باشد، امر مطلوبي است: اما اگر منظور از عشق جاذبه و كشش نيرومندي باشد كه دو انسان را به گناه سوق ميدهد و ريشه در غريزه جنسي دارد يا عقل را از كار مياندازد، مذموم وناپسند است. متأسفانه از اين واژه سوء استفاده هاي فراواني ميشود و با نام شاعرانة آن، جنايت و تبه كاري هايي اتفاق ميافتد و توجيه ميشود. اين محبت افراطي كه تفكري منطقي نيز به دنبال آن نيست موجب ارتباط هاي نامشروع و مفاسد اجتماعي است و افراد بسياري ديوانه وار براي رسيدن به معشوق خود به هر كار نامشروعي دست ميزنند تا به كام خود برسند، حتي اگر منجر به رسوايي شود. پسران و دختران جوان بايد مراقب اين دامهاي خطرناك به نام دروغين عشق پاك باشند. دامهايي كه غالباً رهايي از آن دشوار است.

امام رضا (ع) ميفرمايد: از نقطههاي مرتفعي كه راه بالا رفتنش آسان و مسير برگشتش سخت و ناهموار است پرهيز كن. (5)

اسلام به اين عشق، جهت گيري مثبت ميدهد و همگان را به عشق حقيقي كه همان عشق به كمال و ذات حق است، متوجه ميكند. پيامبر (ص) ميفرمايد: بهترين مردم كسي است كه عاشق عبادت شود با عبادت دست به گردن شود و آن را از دل دوست بدارد. (6) كسي كه عشق و محبت خدا را در دلش قرار دادمحبت غير او را در قلب خود جاي ندهد.

نشانه عشق و عاشقي از ديدگاه جالينوس اين است كه او ميگويد: در مغز انسان سه جايگاه ويژه قرار دارد. يكي از مخزن خيالات و تخيل است. دومي جايگاه فكر و سومي حافظه و ظرف يادآوري است. سپس ميگويد: عاشق به كسي گويند كه لحظهاي خيال و فكر و ذكرش از معشوق جدا نباشد. عشق و هجران معشوق، آنچنان جان عاشق را مسخر نمايد كه آب و خواب و غذا را از او بگيرد و او به چيزي جز معشوق نينديشد و كسي جز او را نبيند. هر كس چنين نيست عاشق نيست. (7)حافظ ميگويد:

نشوي واقف يك نقطه ز اسرار وجود تا نه سرگشته شوي دايرة امكان را

همانطور كه گفتيم عشق يك ميل دروني است كه براي ظهور و فعليت يافتن مانند همه اميال دروني نيازمند فضاي مناسب است تا پرورش يابد و شكوفه و گل دهد.

اگر چه عشق ريشه در آفرينش انسان دارد. لكن تجلي و ظهور آن وابسته به ميزان شناختي است كه عاشق از كمال معشوق دارد. پس شدت عشق، و زياد و كم شدن شعله آتش درون سوز عشاق به دو عامل بستگي دارد:

1ـميزان كمال كه در معشوق نهفته است و جلوههايي كه از آن بروز ميكند.

2ـ ظرفيت فكري عاشق و ميزان شناختي كه از معشوق و تجليات او دارد.

پس نخستين گام در شعله ور شدن آتش عشق، داشتن شناخت درست از كمال و جلوههاي معشوق است. تحصيل شناخت خدا براي اكثر افراد بدون خودشناسي و شناخت تجليات خدا ميسر نيست. (8) از اين رو خود آگاهي و خود شناسي برترين شناختها دانسته شده است. علي (ع) ميفرمايد: برترين آگاهي و معرفت آن است كه انسان نفس خود را بشناسد. (9)

و علامت اينكه انسان خود آگاه گشته و خود را شناخته، خداشناسي اوست كه پيامبر (ص) فرمودند: داناترين شما در خود شناسي، خداشناس ترين شما است. (10)

تو كه از نفس خود زبون باشي عارف كردگار چون باشي!

اي شده در نهان خود عاجز كي شناسي خدا را؟ هرگز!

درست است كه اولين گام در روشن شدن آتش عشق، شناخت خويش و توجه به كمال معشوق است. لكن با شوق يكطرفه، عشق حقيقي يعني معاشقه محقق نميگردد. عشق و معاشقه حقيقي آنگاه آغاز ميشود كه معشوق با نگاه محبت آميزش، رضايت و خشنودي خويش را از عاشق و گفتار و رفتار او ابراز دارد. به بيان ديگر عاشقي نيازمند قابليت و شايستگي ويژهاي است كه معشوق وقتي آنرا در اخلاق و رفتار و گفتار عاشق ملاحظه كرد نگاه مهر آميزش را نثار او ميكند.

پس، گام دوم براي تحقق عشق سير و حركت عملي به سوي خدا و جلب رضايت اوست و رضايت و خشنودي خداوند بدون نماز و طاعت و عبادت او و ترك معصيت و توبه از همه گناهان وتهذيب و تخليه نفس از صفات رذيله و ناپسند محقق نميگردد.

اولين گام عملي (بعد از معرفت) براي عاشق شدن خدا، توبه است يعني رها شدن از اسارت هواي نفس و خارج گشتن از خودپرستي و بت پرستي كهن و سكني گزيدن در مسير راه معشوق. راه و رمز عاشق عبوديت و بندگي و تسليم و خضوع است.

بنده خدا را شيطان نميتواند بفريبد. او كسي است كه از شيطان فرمان نميبرد. عاشقي است كه طمع هر دو عالم را يك باره از دل بيرون كرده تا غير او را نبيند. امام سجاد (ع) ميفرمايد: بندگي گوهري است كه باطنش خدايي و خداوندگاري است. (11)

از اين رو عاشق آينه صفات معشوق و جلوهاي از اخلاق و اوصاف اوست.

خواجه عبد الله انصاري ميگويد:

اگر يك بار گويي بندة من از عرش بگذرد خندة من

و حافظ عشق را بندگي خدا معنا ميكند ومي گويد:

به ولاي تو كه گر بندة خويشم خواني از سر خواجگي كون و مكان برخيزم















منابع و مآخذ:

1ـ اسرار عبادت، جوادي آملي، ص84

2ـ فطرت ، استاد مطهري، ص90

3ـ ديوان فيض كاشاني، ص7

4ـ فطرت، ص90ـ100

5ـ بحارالانوار، ج67، ص89

6ـ اصول كافي، ج3، ص121

7ـ مجمع البحرين، ج3، ص10، محمد فريد وجدي

8ـ به آيه 18 آل عمران مراجعه شود.

9ـ غرر الحكم، ص387

10ـ ميزان الحكمه، ج3

11ـ همان، حديث، 11617

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.